نگاهی به تاریخچه سینمای ایران/ به بهانه روز ملی سینما
نگاهی به تاریخچه سینمای ایران/ به بهانه روز ملی سینما ۲۱ شهریور ۱۴۰۳

در سال ۱۳۷۹ روز ملی سینما به طور رسمی در تقویم ثبت شد. آن سال چهارمین جشن سینمای ایران برگزار شد و از آنجایی که صدمین سال ورود سینما به ایران نیز جشن گرفته می‌شد ۲۱ شهریور ماه روز ملی سینما نام گرفت.

ایران یکی از اولین کشورهای جهان است که صاحب سینما شد؛ تنها ۵ سال پس از اختراع سالن سینما توسط برادران لومیر «سینما سولی» در سال ۱۲۷۹ در تبریز تأسیس شد. در همین سال دستگاه سینماتوگراف توسط مظفرالدین شاه وارد ایران شد و ۳۰ سال بعد در سال ۱۳۰۹ اولین فیلم سینمای ایران با عنوان «آبی و رابی» به کارگردانی اوانس اوگانیانس ساخته شد.

این فیلم سیاه و سفید و صامت با ۵۶۰ تومان ساخته شد و در دی ماه سال ۱۳۰۹ اکران شد که به طور کل توانست هفت هزار تومان فروش داشته باشد.

اولین سینمای ایران:

اولین سینمای عمومی ایران، به نام «سینما سولی (خورشید)» در سال ۱۲۷۹ در سالن نسبتاً بزرگی در طبقه دوم آموزشگاه کاتولیک فرانسوی در جنب کلیسای کاتولیک‌ها توسط آن‌ها در تبریز تأسیس شد اما این سینما خیلی زود در سال ۱۲۹۵ به دلیل عدم دسترسی به فیلم‌های جدید تعطیل شد.

چهار سال بعد اولین سینمای عمومی در تهران را میرزا ابراهیم خان عکاس‌باشی افتتاح کرد. سپس مهدی خان روسی سالنی را در خیابان علاءالدوله و سپس در خیابان لاله‌زار افتتاح کرد. اما اولین سالن رسمی و حرفه‌ای سینمای ایران که به طور منظم فیلم پخش می‌کرد، در سال ۱۳۰۵ خورشیدی به نام «گراند سینما» و به دست علی وکیلی در تهران ساخته شد. در سال ۱۳۰۸ خورشیدی نیز چند سالن سینما در تهران ساخته شد. از آن جمله سینما «ایران» در لاله‌زار، سینما «مایاک»، و سینما «سپه» که ظرفیت بیش از ۱۱۰۰ نفر را داشت.

اولین کارگردان ایرانی:

اوانس اوگانیانس اولین کارگردان ایرانی است که فیلم صامت و سیاه و سفید «آبی و رابی» را کارگردانی کرده است. او همچنین یکی از جسورترین کارگردان‌های ایران به حساب می‌آید چرا که پس از موفقیت «آبی و رابی» دست به تجربیات بیشتری زد و علاوه بر اینکه اولین فیلم سینمای ایران را ساخت، اولین فیلم شکست‌خورده سینمای ایران را نیز به نام خود به ثبت رساند.

فیلم «حاجی آقا آکتور سینما» دومین فیلم ایرانی از اوانس اوگانیانس است که در سال ۱۳۱۲ ساخته شد. این فیلم به مدت چهار روز از چهارشنبه ۱۱ بهمن تا شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۱۲ در تهران اکران شد. این فیلم رویکرد شرایط متغیر سیاسی-اجتماعی ایران از سنت به مدرنیته را نشان می‌دهد و امروز یکی از مهم‌ترین و قدیمی‌ترین منابع تصویری ما از شهر تهران فیلم «حاجی آقا آکتور سینما» است که تصاویر نابی از تهران را به نمایش می‌گذارد.

اولین فیلم ناطق و اولین بازیگر زن سینمای ایران:

نخستین فیلم ناطق ایرانی با عنوان «دختر لُر» در سال ۱۳۱۲ توسط یک کارگردان هندی به نام اردشیر ایرانی در بمبئی ساخته شد که مردم آن را با نام «جعفر و گلنار» می‌شناختند. نکته جالب توجه این است که اولین فیلم ناطق سینمای هند را نیز اردشیر ایرانی ساخته است.

صدیقه (روح انگیز) سامی نژاد، بازیگر «دختر لر» اولین بازیگر زن سینمای ایران بود. او در سال ۱۲۵۹ در بم زاده شد و سال ۱۳۰۸ به همراه همسرش دماوندی که در استودیو امپریال فیلم بمبئی کار می کرد، به هند مهاجرت کرد و ۱۸ سال بعد دوباره به ایران برگشت.

سامی نژاد بعد از «دختر لر»، به دلیل استقبال مردم در اکران عمومی، در فیلم «شیرین و فرهاد» سپنتا هم بازی کرد. کار اصلی سامی نژاد پرستاری بود و می گویند خانواده اش به خاطر بازی در سینما به شدت از او انتقاد کردند . به خاطر همین موضوع مجبور شد دوره ای را در تنهایی بگذراند.

سامی‌نژاد در سال ۱۳۴۹ برای فیلم «سینمای ایران: از مشروطیت تا سپنتا» ساخته محمد تهامی‌نژاد جلوی دوربین قرار گرفت و از گذشته‌اش و چگونگی ورودش به سینما و از مصائبی که در آن گذشت صحبت کرد و به تلخی گریست. وی در اینباره گفت:

«به خاطر ناراحتی‌هایی که در موقع فیلمبرداری و بعد از آنچه از طرف فامیل و چه از طرف مردم کشیدم، هرگز راضی نشدم در فیلم دیگری بازی کنم … هر موقع که از در شرکت می‌آمدیم بیرون، مجبور بودیم سه نفر مستحفظ داشته باشیم، یک شوفر و دو نفر کمک شوفر که شیشه پرت نکنند. هر جایی هم که می‌رفتیم باید یه چیزی سرمون می‌انداختیم تا کسی ما رو نشناسد…».

اولین جشنواره سینمایی ایران:

پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ که بخش مهمی از جامعه ایران دچار سرخوردگی شده بود و تعطیلی روزنامه‌ها و نشریات را توسط محمدرضا شاه و فضل‌الله زاهدی شاهد بود در سال ۱۳۳۳ اتفاق خوشایندی برای سینماگران رخ داد و اولین کنگره سینمایی ایران در اسفند این سال با برگزاری نخستین جشنواره فیلم‌های ایرانی با عنوان «گلریزان» تأسیس شد. این جشنواره از ۲۲ تا ۲۸ اسفند سال ۱۳۳۳ در سینما متروپل برگزار شد و فیلم «پایان رنج‌ها» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان جایزه بهترین فیلم را از آن خود کرد. این کارگردان همچنین جایزه بهترین کارگردانی را برای فیلم «چهارراه حوادث» از آن خود کرد و اولین تندیس بهترین بازیگری سینمای ایران به آرمان هوسپیان رسید. مهین دیهیم نیز برای بازی در فیلم «پایان رنج‌ها» به عنوان بهترین بازیگر زن در این جشنواره انتخاب شد.

نکته تأسف برانگیز این است که جشنواره فیلم «گلریزان» که می‌توانست امروز یکی از قدیمی‌ترین جشنواره‌های جهان باشد تنها یک سال برگزار شد.

اولین فیلم رنگی سینمای ایران:

«گرداب» (در قطع ۱۶ میلی‌متر) نخستین فیلم رنگی ایرانی است که روی پرده سینماهای تهران رفت و فروش فوق‌العاده در زمانه خود داشت. فیلم در سال ۱۳۳۲ به کارگردانی و نویسندگی حسن خردمند ساخته و به نمایش عمومی درآمد.

این فیلم با یک دوربین اوریکون ۱۶ میلی متری ساخت امریکا فیلمبرداری شده که هم‌اکنون در گنجینه موزه سینما نگهداری می‌شود و از سوی سیامک اعتمادی تهیه‌کننده سینما به موزه اهدا شده است.

«گرداب» محصول استودیو پارس است و به‌دلیل نبود لابراتوار رنگی در ایران نگاتیوهای فیلم برای چاپ و ظهور به امریکا (شهر نیویورک) فرستاده شد. همچنین اولین فیلمبرداری از عوامل پشت صحنه در تاریخ سینمای ایران در این فیلم انجام شده است.

هوشنگ محبوبیان تهیه‌کننده این فیلم و ناصر ملک‌مطیعی و احمد قدکچیان بازیگران اصلی آن بودند. همچنین مدیریت فیلمبرداری آن را عنایت‌الله فمین برعهده داشت.

اولین فیلم‌های متفاوت سینمای ایران و آغاز موج نو:

علی حاتمی در سال ۱۳۴۸ اولین فیلم سینمایی خود را با عنوان «حسن کچل» ساخت که اولین فیلم موزیکال تاریخ سینمای ایران به حساب می‌آید. بابک افشار، بابک اتابکی، اسفندیار منفردزاده و واروژان موسیقی متن این اثر را خلق کردند و همراهی تنبک امیر بیداریان‌نژاد در ضرب‌نوازی موزیکال تأثیر غیرقابل انکاری در آن داشت.

در همین سال ۱۳۴۸ دو فیلم مهم دیگری با نام‌های «قیصر» و «گاو» به کارگردانی مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی ساخته شدند. فیلم «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی از اولین فیلم‌های سینمای ایران است که در جشنواره‌های بین‌المللی حضوری درخشان داشت. این فیلم که اولین حضور جهانی‌اش را در جشنواره فیلم ونیز تجربه کرد توانست جایزه فیپرشی را از آن خود کند.

فیلم سینمایی «قیصر» به کارگردانی مسعود کیمیایی دهم دی ماه سال ۱۳۴۸ اکران و با استقبال خوبی مواجه شد. بسیاری از روشنفکرها، سینماگران، منتقدان و مخاطبان فیلم «قیصر» را تحسین کردند و این فیلم نیز در کنار «گاو» یکی از آغازگران موج نوی سینمای ایران به حساب می‌آید.

اولین جوایز معتبر جهانی برای سینمای ایران:

ابراهیم گلستان اولین جایزه بین‌المللی تاریخ سینمای ایران را در سال ۱۳۴۰ با فیلم کوتاه «یک آتش» در جشنواره فیلم ونیز به دست آورد. گلستان توانست مدال برنز بخش فیلم‌های کوتاه را با این فیلم کوتاه از آن خود کند.

اما اگر سه جشنواره ونیز، برلین و کن را معتبرترین جشنواره‌های سینمایی دنیا بدانیم اولین فیلمی که توانست جایزه بهترین فیلم را از یکی از این سه جشنواره از آن خود کند فیلم سینمایی «طعم گیلاس» به کارگردانی عباس کیارستمی است.

البته پیش از این نیز فیلم‌های ایرانی بسیاری در جشنواره‌های معتبر جهانی حضور داشتند که بعضاً موفق به کسب جایزه شده‌اند. فیلم سینمایی «طبیعت بی‌جان» به کارگردانی سهراب شهید ثالث در سال ۱۹۷۴ و فیلم سینمایی «باغ سنگی» به کارگردانی پرویز کیمیاوی در سال ۱۹۷۶ در جشنواره فیلم برلین موفق به کسب جایزه بهترین کارگردانی شدند. همچنین فیلم سینمایی «گاو» در سال ۱۳۵۰ با حضور در جشنواره فیلم ونیز به عنوان پدیده این جشنواره شناخته شد و توانست جایزه فیپرشی را از آن خود کند.

تاریخچه ای از سینمای مردانه زنانه در تهران!

 

در اواخر سال ۱۳۴۰ مجله‌ «روشنفکر» تاریخچه‌ جالبی از نخستین سینمای ایران منتشر و در ادامه خاطره‌ای از علی وکیلی رئیس وقت اتاق بازرگانی، نقل کرد. این تاریخچه و خاطره‌ جالب را که در تایخ ۷ فروردین ۱۳۴۱ بازنشر شد، در ادامه می‌خوانید:

اردشیرخان تاجر پارچه بود. اغلب برای مبادله و خرید پارچه به کشورهای همسایه یعنی عراق و ترکیه مسافرت می‌کرد. در یکی از سفرهایش به عراق یک دستگاه کوچک نمایش فیلم خرید و با خود به ایران آورد. مدتی برای پیدا کردن محل مناسب جهت سالن سینما معطل ماند، زیرا کسی حاضر نمی‌شد ملک خود را برای یک کار حرام به او اجاره بدهد.

بالاخره بعد از ماه‌ها جست‌وجو و معطلی توانست سالن نسبتا کوچکی در طبقه‌ی دوم یک ساختمان قدیمی‌ساز، در خیابان فردوسی اجاره کند و تابلوی سینما را بالا ببرد. طول و عرض این سالن که در حقیقت یک اتاق معمولی، اما نسبتا بزرگ بود ۵ در ۱۱ متر. هشت ردیف صندلی داشت که مجموعا ۸۰ نفر تماشاچی در آن جا می‌گرفت. پرده‌ی سینما از پارچه‌ی چلوار سفید درست شده و خیلی کوچک‌تر از اندازه‌ی معمولی یعنی ۲ در ۳.۵ متر بود.

بلیت ورودی سینما ۲ ریال قیمت داشت و هر روز فقط یک سانس فیلم‌های صامت یک‌ربعی نمایش داده می‌شد. مدت سانس‌ها تقریبا یک ساعت بود.

اردشیرخان در روزهایی که تعداد مشتریان سینما از ده نفر کمتر می‌شدند از شروع فیلم و نمایش جلوگیری می‌کرد و پول سایر تماشاچیان را پس داده و سینما را تعطیل می‌کرد.

با این رویه تقریبا در هفته بیش از دو روز سینما دایر نبود و در این دو روز نیز فیلم‌هایی که نشان داده می‌شد اغلب تکراری، کهنه و قدیمی بودند.

اردشیرخان برای جلب مشتری و راه انداختن سینمای خود دست به تبلیغاتی هم زد، اما با وجود این کارش نگرفت و مجبور شد که پس از یک سال دستگاه آپارات، صندلی‌ها و فیلم‌هایی را که در انبار داشت به قیمت خیلی نازل بفروشد و سینما را تعطیل کند.

شیوه‌ تبلیغاتی اردشیرخان برای جلب مشتری به این ترتیب بود که از ساعت چهار بعدازظهر سه نفر بوق به دست، در خیابان‌های مرکزی شهر راه می‌افتادند و با صدای بلند مردم را دعوت به دیدن فیلم‌های سینمایی می‌کردند! وقتی سینما تجدد پس از عمر کوتاه یک‌ساله‌اش ورشکست و تعطیل شد دیگر هیچ‌کس به فکر تاسیس سینما در تهران نیفتاد. سه سال از این ماجرا گذشت.

در سال ۱۳۰۴ علی وکیلی بازرگان مشهور و رئیس فعلی اتاق بازرگانی با همکاری احمد لیستر اقدام به تاسیس سینمای جدیدی کردند که در حقیقت اولین پایه‌ سینما به طرز فعلی در ایران است. علی وکیلی داستان تاسیس اولین سینمای مدرن را در ایران این‌طور تعریف می‌کند:

- در سال ۱۳۰۳ من و احمد لیستر برای پاره‌ای کارهای تجارتی به بغداد رفتیم. در این شهر یکی دو سینمای آبرومند و مجهز وجود داشت که فیلم‌های نسبتا خوبی نیز نشان می‌داد. چند شب به عنوان تفریح به این سینماها رفتیم؛ فیلم‌ها با این‌که صامت و کهنه بودند، ولی چنان تاثیری در روحیه‌ی ما دو نفر به جا گذاشتند که همان‌جا تصمیم گرفتیم وسایل این کار را خریداری و به ایران بیاوریم.

من قبلا نیز سینما را می‌شناختم وقتی سینمای اردشیرخان در تهران دایر بود یکی دو شب به آن‌جا رفته بودم، اما با این حال اطلاعات چندانی در زمینه‌ی این صنعت نوظهور و تازه نداشتم؛ آقای لیستر بیش از من در این کار وارد بود.

به هر حال ما دو نفر با هم شریک شدیم و مقداری فیلم، وسایل نمایش عکس و ... از بغداد خریدیم و به ایران آمدیم. در تهران آقای لیستر از هم‌کاری و مشارکت در این کار صرف‌نظر کرد و من ناچار سهم او را خریدم و به‌تن‌هایی تصمیم به تاسیس سینما گرفتم.

در آن سال‌ها بهترین سالنی که در تهران وجود داشت سالن گراندهتل (محل فعلی تماشاخانه‌ی تهران در لاله‌زار) بود. این سالن را به ماهی ۴۰ تومان اجاره کردم. تقریبا هزار تومان هم برای خرید صندلی، دکوراسیون و تزئینات داخلی سینما خرج کردم تا سالنی نسبتا آبرومند و مجهز به وجود آمد.

قیمت بلیت ورودی در سه درجه: یک، دو و سه قرانی بود. در قسمت سه‌قرانی که به قول امروزی‌ها لژ سینما محسب می‌شد در حدود ۱۰۰ و در درجات پایین‌تر ۴۰۰ صندلی قرار داشت.

از تزئینات و دکوراسیونی که امروزه در سینماها به کار رفته در سینمای ما خبری نبود. سردر ورودی آن با یک تابلوی دومتری سیاه‌رنگ که روی آن فقط نوشته شده بود «گراندسینما» تزئین یافته و در راه‌روها و مدخل سالن نیز چند لوستر معمولی برای تامین روشنایی دیده می‌شد.

یکی دو ماه اول ما مشتری زیادی نداشتیم، حداکثر فروشی که می‌کردیم ۲ تا ۳ تومان بود. ۲ سانس فیلم نمایش می‌دادیم که صندلی‌های خالی از تماشاچی از آن استفاده می‌کردند!

باید این را دانست که در آن موقع هنوز فیلم‌های سینما ناطق نشده بودند؛ فقط در فواصل بعضی صحنه‌ها نوشته‌هایی به زبان خارجی وجود داشت که حرف‌ها و مطالب بازی‌کنندگان را منعکس می‌کرد.

برای تفهیم این مطالب به تماشاچی ما ناچار شدیم که یک مترجم استخدام کنیم. مترجم وظیفه داشت در طول نمایش فیلم در کنار پرده‌ی نمایش ایستاده و حرف‌ها و گفتگوهای بازیگران را با صدای بلند برای تماشاچیان تعریف نماید.

در روزهای اول افتتاح، سینما ما اغلب با حوادث جالب و مضحکی روبه‌رو می‌شدیم. تماشاچیان که هنوز به مفهوم و حقیقت سینما و صنعت فیلم‌برداری آشنا نبودند هنگام مشاهده‌ی بعضی از صحنه‌ها مثل اتومبیل‌رانی، حرکت ترن، اسب‌دوانی دچار وحشت و اضطراب شده با داد و فریاد و جنجال از سالن فرار می‌کردند!

یادم هست فیلمی به نام «مرگ گرگ» نمایش می‌دادیم. در این فیلم حرکت اتومبیل طوری نشان داده می‌شد که از فاصله‌ی دور با سرعت زیادی به طرف پرده‌ی و سالن سینما جلو می‌آمد. وقتی تماشاچیان می‌دیدند که اتومبیل به چندمتری پرده رسیده و به خیال خودشان الان است که داخل سالن شود ناگهان با همهمه و هیاهو از جا برخاسته و به قصد فرار از برابر خطر تصادف به طرف درهای خروجی هجوم می‌آوردند!

چند بار این قبیل حوادث نظم سینما را به هم زد به طوری که ما بعدها ناچار بودیم قبل از شروع نمایش مدتی برای آن‌ها کنفرانس بدهیم و قسم قرآن بخوریم که این صحنه‌ها ابدا به جان و مال ایشان صدمه‌ای وارد نمی‌آورد و خطری ندارد!

صندلی یکی از مشکلات بزرگ کار ما بود! بعضی از مردم می‌گفتند سینما رفتن عیبی ندارد، اما نشستن روی صندلی گناه و معصیت دارد، اگر به جای صندلی زیلو یا قالیچه روی زمین پهن کنید که ما چهارزانو بنشینیم خیلی بهتر است. هم لذت دیدن فیلم‌ها را می‌بریم و در عین حال هم گناهی مرتکب نمی‌شویم.

نکته‌ جالب این‌که در سال‌های اول تاسیس سینما زن‌ها حق ورود نداشتند؛ اگر احیانا زنی می‌خواست سینما بیاید با جنجال و هیاهوی مردم و تماشاچیان روبه‌رو می‌شد و بلایی ناگفتنی به سرش می‌آمد!

این موضوع مرا به فکر انداخت که برای خانم‌ها سینمای جداگانه و به اصطلاح بهتر «زنانه» درست کنم. سالنی را که متعلق به انجمن زرتشتیان بود و در خیابان قوام‌السلطنه [سی تیر کنونی]قرار داشت اجاره کردم. این سالن کوچک، اما خیلی‌تر و تمیز بود، در حدود ۲۰۰ صندلی جا داشت. روزهای اول و دوم هیچ مشتری نداشتیم، حتی یک خانم هم نیامد احوال‌مان را بپرسد با رفقا مشورت کردم، عقل‌های‌مان را روی هم گذاشتیم و تصمیم گرفتیم که برای جلب خانم‌ها به سینما مدتی بلیت رایگان بدهیم.

آخر در آن دوره زن‌ها مثل امروز نبودند، جز پول حمام و چادر و چاقچور پول دیگری از شوهر خود نمی‌گرفتند و به اصطلاح از نظر مالی تحت فشار قرار داشتند.

مفتی بودن بلیت آن‌ها را خیلی زود و حتی بیش‌تر از آقایان به طرف سینما جلب کرد و کم‌کم به این تفریح سودمند و مفید عادت کردند.

یکی دو سال گذشت و کم‌کم خانم‌ها اجازه پیدا کردند که به سینماهای مردانه نیز بیایند و به اصطلاح امروز سینماها مختلط شد و از حالت زنانه و مردانه بیرون آمد، منتهی به این شرط که خانم‌ها در یک طرف و مردها در طرف دیگر سالن بنشینند و از هم جدا باشند.

 منبع: CHTN

شما به این مطلب چه امتیازی می‌دهید؟

(5/2)

ارسال دیدگاه

لغو پاسخ